Thanks Giving
پریروز اینجا توی کانادا، روز «شکر گزاری» (Thanks Giving) بود. شکرگزاری سنتیه که از سرخپوستها ادامه پیدا کرده و حتی چند صد سال پیش باعث نوعی دوستی بین سرخپوستها و سفیدهای مهاجم شده و در واقع، اولین دفعاتی که سرخها و سفیدها شام شب شکرگزاری رو با هم خوردن، از اتفاقات مهم تاریخ آمریکای شمالی محسوب میشه. توی کشور آمریکا روز شکرگزاری کمی دیرتر از کانادا برگزار میشه، اون هم به این دلیل که آمریکا گرمتره و فصل برداشت محصول دیرتر میاد. سنت عمومی شب قبل از این روز هم اینه که خونوادهها دور هم جمع میشن و بوقلمون میخورن و اگر مذهبی باشن کمی مفصلتر «شکرگزاری» میکنن و اگر هم نباشن چند دقیقه فکر یا صحبت میکنن راجع به چیزهایی که باید به خاطر داشتنشون راضی و خوشحال باشن. گاهی مثلن یه اکیپ دور یه میز میشینن و هر کس باید راجع به یکی از چیزهایی که به خاطرش احساس شکرگزاری داره، حرف بزنه؛ شغلش، سلامتیش، همسرش، بچهش، یا هرچیز دیگهای که آدم گاهی فراموش میکنه چقدر براش ارزش داره.
تقریبن میتونم بگم این تنها سنت رایج در آمریکای شمالیه که من واقعن بهش علاقه دارم و احترام میذارم (در مقایسه با هالووین و کریسمس و …). گاهی احساس میکنم که ما با وجود پیشینهی غنیای از سنتهای دوستداشتنی مثل نوروز، یلدا، چهارشنبهسوری و سیزده به در، این یه مورد رو واقعن توی فرهنگمون کم داریم (هرچند در ایران باستان جشنی به اسم «مهرگان» با همین مضمون وجود داشته ولی به هر حال دیگه وجود نداره). هر سال توی این روز به این فکر میکنم که آدم، اونم یه آدم گرفتهای مثل من، بد نیست دست کم یه روز در سال رو اختصاص بده به این که فقط به داشتههاش فکر بکنه…
خلاصه شب شکرگزاری امسال که داشتم به همین چیزا فکر میکردم و سعی میکردم احساس رضایت از زندگی رو در خودم تقویت کنم، تصمیم گرفتم یه سری آمارهای جهانی رو اینجا منتشر کنم تا شاید باعث بشه خوانندههای این بلاگ هم بهانهای برای حس رضایت بیشتر پیدا بکنن. راستش من در سال فقط یه روز همچین حسی دارم، حیفه مستندش نکنم! آمارهای جالبی که شاید خیلی از خوانندههای این بلاگ راجع به دنیای مزخرفی که توش زندگی میکنیم ندونن و ممکنه حتی در نگاه اول باورنکردنی باشه [۱].
ما توی دنیایی زندگی میکنیم که اگر یه مکان امن برای خوابیدن، دو دست کامل لباس و توانایی تهیهی آب آشامیدنی سالم و سه وعده غذای سالم در روز رو داشته باشیم، یعنی از حدود هفتاد و پنج درصد مردم دنیا ثروتمندتریم! ما توی دنیایی زندگی میکنیم که اگر امروز بیماریمون اونقدر شدید نیست که نذاره از جامون بلند شیم، یعنی از یک میلیون نفری که تا هفت روز آینده به خاطر بیماری کشته میشن خوشبختتریم! ما توی دنیایی هستیم که اگر هم توی بانک پول پسانداز داریم، و هم توی جیبمون، یعنی جزو حدود پونزده درصد مردم ثروتمند دنیاییم! ما توی دنیایی هستیم که اگر تا به حال آوارگی جنگ، حبس انفرادی یا اردوگاه کار اجباری رو تجربه نکردیم، از بیش از نیم میلیارد نفر خوششانستریم! اگر تحصیلات عالیهی دانشگاهی داریم، یعنی جزو اون یک شش و نیم درصدی از مردم دنیا هستیم که موقعیت رفتن به دانشگاه رو دارن!
هرچند من گاهی فکر میکنم که خوشحال بودن از دونستن چنین حقایقی، خودش یه نوع خودخواهیه؛ اما به هر حال دست کم بهانهای هست برای کمتر غر زدن، برای فهمیدن اینکه دنیایی که توش زندگی میکنیم خیلی داغونتر از اون چیزیه که اساسن بخوایم انتظاری ازش داشته باشیم. سعدی میگه:«گر من از پای اندر آیم، گو در آی / بهتر از من صدهزار از دست رفت». برای همین میخوام با چند روز تاخیر، به مناسبت روز شکرگزاری امسال بگم: خدایا، هرچند در کل میتونستی خیلی بهتر عمل کنی، ولی خب بازم شکر!
پینوشت:
۱٫ آمارهای ارائهشده رو با کمی جستجو توی اینترنت میتونید تحقیق کنید. به عنوان مثال، میتونید به این لینک برید، درآمد سالیانهتون رو به دلار وارد کنید و ببینید از نظر میزان ثروت کجای دنیا قرار دارید. آمارهای پراکندهای هم که دور و بر وبسایت هست رو میتونید بخونید و تعجب کنید. در ضمن، اطلاعات این وبسایت مبتنی بر دادههای تولید شده توسط نهادهای وابسته به سازمان ملل هستش که در سال ۲۰۰۳ در مورد توزیع ثروت در دنیا منتشر شده. به لینکهایی مثل این هم نگاه کنید بد نیست.