D:
خب! دوستان پست قبلی همینجا باطل اعلام میشه! کارا ظاهرن داره روبراه میشه. بعد از دوسال و یک ماه و یک هفته درس و کار نسبتن سخت یه برنامهی تفریحی کوتاهمدت دارم هرچند بعدش به خاطرش تا خرخره میرم تو قرض ولی به هر حال دارم یه سر میام ایران. البته به خاطر یه عالمه کاری که رو سرم ریخته مجبورم خیلی زود برگردم و طول سفرم حدود یه ماه میشه. تازه با احتساب اینکه خود رفتن و اومدنش حدود سه شبانهروز طول میکشه.
خیلی دلم برای همه تنگ شده اما از اونجا که برنامههام طبق پیشبینی جلو نرفت و درسم این ترم تموم نشد، نتونستم برنامهی یه سفر طولانی رو برای ایران بریزم. واسه همین، با توجه به اینکه فامیلهای ما توی سه تا شهر پراکنده هستن و منم به هر حال وظیفه دارم به یه سریهاشون سر بزنم، بخش زیادی از زمان مسافرتم هم احتمالن صرف این بازدیدها میشه و واقعن نمیدونم چند روز میتونم برای خودم وقت داشته باشم تا به دوستان سر بزنم. همینجا از اون دوستانی که به احتمال زیاد نمیتونم توی این سفر ببینمشون پوزش میخوام. ولی تمام تلاشم رو میکنم.
یه نکتهی دیگه اینکه به خاطر یه سری مسائلی که اینجا جای توضیحش نیست، چند ماهیه که توی رژیم غذایی خیلی سختگیرانهای هستم. گیاهخواری مطلق و البته هزار جور قید و بندهای دیگه که نوشتنشون یه ساعتی وقت میبره! این مسئله دو تا پیامد داره: اول اینکه محمود پارسال یه شرط رو به من باخته بود که بر مبنای اون باید هر وقت میومدم ایران یه شام بهم میداد، که متاسفانه دیگه قابل اجرا نیست چون بر مبنای همون رژیم دیگه بیرون از خونه هیچی نمیتونم بخورم؛ دوم اینکه از الان موندم که وقتی بیام ایران، با «اینو بخور اونو بخور»های خانواده و فک و فامیل چی کار کنم.
در هر صورت امیدوارم بتونم ببینمتون.